عشق ..


ღღღ جاده عشق ღღღ


عشق آنچه را دوست دارد تیره نمی سازد چون در پی تصاحبش نیست، لمسش می کند بی آنکه به تصاحب خود درش آورد ...

آزادش می گذارد تا بیاید و برود نگاهش می کند که دور می شود با گام هایی چنان سبک که شنیده نمیشود، ستایش  ناچیزها، تمجید ناتوانی ها ...

عشق می آید، عشق می رود اما به زمان و خواست خودش نه زمان و خواست ما !!

برای آمدنش تمامی آسمان تمامی زمین و تمامی زمان را می طلبد، در حصار نمی گنجد حتی حصار معنی، حتی به خوشبختی بسنده نمی کند عشق رهایی است، خوشبختی و رهایی به یک راه نمی روند، رهایی با شادی همراه است و شادی چونان نردبانی در قلب ما، بالایمان می برد خیلی بالاتر از جایی که ما هستیم یا خود عشق هست، جایی که دیگر هیچ چیز دریافت کردنی نیست،

و سوالی باقی نمی ماند از پرنده ای که آوازش را می خواند کسی نمی پرسد چرا آواز میخواند ...

 

از کتاب ستایش هیچ



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 16 آذر 1391برچسب:عشق ,,,ساعت 17:10 توسط عرفان رحيم زاده| |


Power By: LoxBlog.Com